اینجا معلولان در اولویت استخدام هستند | محله نابينايان

 

سلام

بدون هیچ توضیح اضافه ای ازتون میخوام تا مطلب زیر رو بخونید و نظرتونم بدید

حالا که این وبلاگ عمومی هست دوست دارم همه نظرشون را بدهند .

 

کد خبر :2033243717376059557 تاریخ :دوشنبه 5 مرداد 1394
اینجا معلولان در اولویت استخدام هستند

کارگاه تعاونی «فتح جم» یک کارگاه قدیمی تولید لباس کار است که تقریبا تمام کارکنانش معلول هستند. سری به این کارگاه زدیم تا از حال و هوای این کارگاه و افراد

مشغول در آن سر در بیاوریم. 

یک زیر زمین تنگ و باریک پر از پارچه های تیره و نخ هایی که به در و دیوار آویزان شده اند و هوایی آنقدر گرفته که مجبوری برای آنکه حالت جا بیاید چند نفس عمیق

بکشی تا شاید از این هوای کهنه به ریه هایت برسد. صبح رسیده ایم و بچه ها سخت مشغول کارند کمتر کسی با کسی حرف می زند. سرها همه پایین است و صدای چرخ های خیاطی

همه جا را پر کرده است. عده ای هم که راه می روند نگاهی به ما می کنند و به حضور چند غریبه بین شان واکنش نشان می دهند. نگاهم را تیز می کنم و به دست ها، پاها،

چشم ها و حتی نگاه هایشان خیره می شوم معلولیت هایشان را حدس می زنم و وقتی نگاه هایمان به هم گره می خورد نگاهم را می دزدم که به کسی برنخورد. کارکردن در این

کارگاه کوچک یک اولویت عجیب برای استخدام دارد: «معلولیت» یعنی باید معلول باشی تا بتوانی در این کارگاه استخدام شوی!

برای سر زدن به این کارگاه با «اصغر شیرزادی» رئیس هیئت مدیره انجمن تخصصی معلولین همراه شدیم تا او برایمان از این کارگاه و مشکلات معلولین بگوید.

استفاده از معلولین نمادین و شعاری شده است!

آقای شیرزادی وقتی با عصا وارد کارگاه می شود می فهمیم که خودش هم از ناحیه پا معلولیت دارد. شاید همین موضوع است که خیلی از معلولین مشغول در این کارگاه با

او احساس راحتی بیشتری دارند. وقتی از او درباره اشتغال معلولین می پرسیم حرفهای مهمی برای گفتن دارد: «قانونی وجود دارد که می گوید کلیه دستگاه های دولتی موظفند

۳ درصد شاغل معلول جذب کنند که تقریبا همه دستگاه ها طفره رفتند. اگرهم معلولین جایی مشغول به کار هستند به صورت نمادین هستند. من به شما می گویم اگر این قانون

اجرا هم شود دردی از معلولین دوا نمی شود. مگر سال گذشته چند نفر استخدام دولتی شدند که سه درصد از آن مشکلات کاری معلولین را حل کنند. دولت باید قوانینی حمایتی

وضع کند تا از بنگاه ها و انجمن های معلولین حمایت شود. یعنی معلولین دورهم جمع شوند و باهم یک کاری را تشکیل دهند تا فعالیت هایشان به صورت گسترده و وسیع باشد.»

اگر مجبور شویم آدم سالم می آوریم

بیشتر افراد شاغل در این کارگاه معلول هستند مگر افرادی که شغل شان طوری باشد که آدم های معلول نتوانند آن را انجام دهند. مثل اتو کردن لباس ها که به قول آقای

شیرزادی برای معلولین مناسب نیست چون زود خسته می شوند و ممکن است برایشان خطر داشته باشد واگرنه اولویت کار در اینجا معلولین هستند و اگر آدم سالمی وارد شود

از روی ناچاری است. آقای «محمد احتشامی» مسئول کارگاه می گوید اینجا حقوق ها براساس تعداد کارهای انجام شده محاسبه می شود. برای همین حقوق ها متفاوت است. برنامه

اینجا هم اینطور تنظیم شده که بسیاری از شاغلین پارچه های برش خورده را به خانه می برند و در خانه کارهایشان را انجام می دهند و فقط هرچند وقت یکبار برای بده

بستان های کاری سر می زنند. این کار به نفع خودشان هم شده، هم از سختی های رفت و برگشت راحت شدند هم در محیط خانه می توانند با آرامش کارشان را انجام بدهند

و این موضوع روی حقوقشان هم تاثیر بسیار مثبتی داشته است. مخصوصا کسانی که به علت معلولیت رفت و آمد برایشان دشوار است.

ماهیانه ۱۵ هزارلباس تولید می کنیم

همین کارگاه کوچک و نقلی با آدمهای پر تلاشش رقیب سرسختی برای هم صنف هایش است. آقای احتشامی می گوید: «این بچه ها اگر در کارشان اول نباشند که هستند بی شک

جز بهترین ها هستند چون کارهایشان را حتی از آدم های سالم دقیق تر انجام می دهند. ما بارها به آنها گفته ایم که هیچ وقت معلولیت را فدای کیفیت نمی کنیم و اگر

آنها می خواهند که کارشان رونق داشته باشد باید برای بهترین کیفیت تلاش کنند.» به همین خاطر وقتی لیست مشتریان را می خواهیم حدود هفتاد هشتاد اسم روبرویمان

می گذارند و می فهمیم از این مجموعه کوچک و با دستهای پرتلاش این بچه ها ماهیانه ۱۵ هزار دست لباس کار تولید می شود. حالا بسیاری از مجموعه های بزرگ مانند راه

آهن جمهوری اسلامی، شرکت های بزرگ خودروسازی و پتروشیمی لباس کارهایشان را از اینجا تهیه می کنند و آنقدر کار این بچه ها خوب است که حالا آنها هستند که مشتریان

را انتخاب می کنند.

از کارم خوشم می آید

یکی از بچه های مهربان و زحمتکش این کارگاه سهیل است. سهیل متولد ۱۳۶۵ است و سندرم داون دارد. به گفته آقای شیرزادی سهیل پیش از آنکه وارد کارگاه شود در خانه

بیش فعالی داشته که حتی موجب آزار همسایه ها هم بوده مثلا یک بار داخل ماشین یکی از همسایه ها شلنگ آب انداخته و تمام ماشین را پرآب کرده است. حالا سهیل در

بخش برشکاری این مجموعه مشغول کار است. کارش را خیلی تمیز و با دقت انجام می دهد و همه از او راضی هستند. سهیل ماهی حدود ۴۵۰ هزارتومان دارد و وقتی از او می

پرسم با در آمدش چه کار می کند با همان صدای خاص خودش می گوید: «من فقط هربار ۳ تا ۵ هزارتومانی بر می دارم و بقیه را به مادرم می دهم تا توی بانک برایم پس

انداز کند.» وقتی از سهیل می پرسم کارش را دوست دارد یا نه؛ با لبخند رضایتی می گوید: «خیلی از اینجا راضیم. از کارم خوشم میاد. از آقای احتشامی هم خیلی راضیم.

خیلی خوش اخلاقه.» سهیل صبح ها به این کارگاه می آید و ساعت حدود ۶ از اینجا خودش به خانه می رود. سهیل ماهیانه از بهزیستی فقط ۵۰ هزارتومان مستمری می گیرد.

دوست دارم پس انداز کنم، نمی شود!

آقا فرزاد، قدیمی ترین کارگر این مجموعه است که از ناحیه دست معلول است. او دوتا بچه دارد و وقتی درباره معلولیت بچه ها می پرسیم می گوید فقط یکی از بچه ها

یک پایش مقداری مشکل دارد. حقوق قدیمی ترین فرد این کارگاه بین ۷۰۰ تا ۹۰۰ هزار تومان است. آقا فرزاد هر روز مسیر طولانی را از افسریه با ماشینش می آید. به

خاطر معلولیت مشکل گواهینامه دارد ولی سر راه مسافر هم سوار می کند تا خرج زندگی یک جورهایی تامین شود. آدمهای اینجا انگار هیچ آرزو و حرفی ندارند وقتی از آرزوهایشان

می پرسم همه می خندند و چیزی نمی گویند وقتی از ناصر ۲۹ ساله می پرسم چه آرزویی دارد با شرمی سرش را پایین می اندازد و می گوید الان نمی تواند جواب دهد چون

باید فکر کند.

ناصر چند معلولیتی است و ۴ سال است در این کارگاه کار می کند این معلولیت را از راه رفتن و حرکت دستهایش می توانید ببینید. حقوق ناصر حدود ۴۰۰ هزار تومان است

که ۹۳ هزارتومان آن خرج بیمه می شود. می گوید دلش می خواهد پس انداز کند اما نمی شود. آقای شیرزادی می گوید خانواده ناصر از اینکه او اینجاست خیلی خوشحالند

چون پیش از این ناصر وقتی توی کوچه می رفته اراذل و اوباش از معلولیت و سادگی اش سوء استفاده می کردند و از طریق او اجناس ممنوعه و غیرقانونی را جابه جا می

کردند. اما حالا از او و استعدادش در این کارگاه در جهت مثبت استفاده می شود و کارکردن او در این مجموعه از یک ناهنجاری جلوگیری کرده است.

از نامه بازی خسته شدیم

پروین از بچه های بهزیستی است که متولد ۴۵ است. زنی که از بچگی در پرورشگاه بزرگ شده و از ۱۸ سالگی روی پای خودش ایستاده است. معلولیت پروین از ناحیه پا است.

وقتی بالای سرش می رویم رادیو گوش می کند. او ۱۵ سال است خیاطی می کند و زندگی اش را با حقوق ماهیانه ۷۰۰ تا ۹۰۰ هزار تومان می گذراند و ماهیانه خودش پول بیمه

می دهد. وقتی از او می خواهیم که درباره مشکلاتش بگوید یک جمله می شنویم: «این همه گفتم به کجا رسید که این بار برسه؟» دلش از بهزیستی و خدماتی که باید بدهند

و نمی دهند پر است. بارها برای حل مشکلاتش به این در و آن در زده اما از نامه بازی های اداری خسته شده و حالا تصمیم گرفته بیمه اش را خودش پرداخت کند. چون دیگر

حوصله این رفت و آمدها را ندارد.

بغل دستی پروین ناشنواست و نمی توانیم با او حرف بزنیم و فقط نگاهمان می کند. آخر کار هم پروین با ما شرط می بندد که سال بعد هم اینجا بیاییم همین وضعیت ادامه

دارد و صدای آنها به جایی نمی رسد.

ما بیشتر کمک معنوی می خواهیم تا مادی

این کارگاه کوچک اجاره ای زندگی این بچه های معلول را می چرخاند. کارگاهی که آقای شیرزادی می گوید به جای آنکه حمایت شود بارها پلمپ شده و در آخر هم هزینه سنگینی

برای تغییر کاربری گرفته اند چون معتقدند کاربری اینجا انبار است و نباید تبدیل به چنین جایی شود. آقای شیرزادی رئیس انجمن معلولین درباره این موضوع می گوید:

«حداقل کمک نمی کنند، مانع تراشی نکنند. بگویند تا زمانی که معلولین در اینجا کار می کنند این کارگاه برای شما باشد. ما بچه ها را نمی توانیم به راحتی جابه

جا کنیم و هرجایی برویم. چون معلول هستند ممکن است اگر محل مناسب نباشد زمین بخورند و به هزار مشکل دچار شوند. شهرداری بودجه زیادی صرف گرم خانه ها و کارتن

خواب ها می کند. بهتر نیست یک مقداری از این بودجه هم صرف معلولین شود تا پیشگیری از معضلات جامعه شود. چون متاسفانه بزهکاران از معلولین سوء استفاده می کنند

و ممکن است هزاران مشکل برای این بچه ها به وجود بیاید که اگر جذب کار شوند به جایش به یک فرد مفید برای خانواده و جامعه تبدیل می شوند. الان بهزیستی کلی املاک

بلا استفاده دارد. یعنی این امکان وجود ندارد که این املاک برای اشتغال زایی معلولین صرف شود که حداقل مشکل مکان نداشته باشند؟ باور کنید جامعه معلولین بیشتر

از آنکه حمایت مالی بخواهد حمایت معنوی می خواهد. ما قانونش را داریم ولی دستگاههای اجرایی متاسفانه به آن عمل نمی کنند.» ( مجله مهر )

منبع: محله نابینایان

 

 

قضاوتی صادقانه

 

سلام

 

حتماً میدانید قضاوت و قضاوت کردن کار بسیار سختیست

 

اینکه آیا نسبت به موضوعات پیش رویت قضاوتت صحیح است یا نه ؟

 

خصوصاً اینکه اگر میخواهی نسبت به موضوعی ادله ای بدهی

 

این ادله صحیح و منطقی باشد .

 

گاهی اوقات فکر می کنم تا حالا چند تا قضاوت درباره دور و برم کردم که آن قضاوتها درست بوده  یا چند مورد قضاوتم بی مورد بوده که بعد موجب پشیمانی من شده است ؟

 

 

نکند تا به حال این زودقضاوت کردنم باعث زدن خیلی تهمتها بوده باشد .

 

همیشه وقتی به خودم رجوع میکنم میبینم که جایی بوده که زود قضاوت کردم .

 

و همینجا اگر کسی از اطرافیانم اینجا را میخواند از او عذرخواهی میکنم ..

 

گاهی میشود بیرون گود نشسته ام و به کسی انتقادی میکنم  .

 

و بعد میفهمم که درباره  این انتقاد  اگر کمی فکر میکردم حتماً  با زبانی نرمتر حرفم را می زدم .

 

حساس بودن خیلی هم خوب است اما اگر مدیریت نشود ممکن است شخصیتمان را زیر سؤال ببرد .

 

همیشه متأسفانه این قضاوتهای نا به  جا  در کشور ما هم بوده است

 

کسانی که خود را صاحب تریبون میدانند حرفهایی میزنند که شاید بگوییم خیلی با منطق جور در نمیآید .

 

همیشه باید بدانیم که حرف زدن درباره عملکردها باید از روی صمیمیت باشد

 

تا قضاوت صادقانه تری بکنیم ..

 

مسؤولین در رده های بالاتر اگر میخواهند در باره عملکردهای گذشته مسؤولین

قضاوتی بکنند نباید از روی کینه باشد بلکه این باید از روی نقد منصفانه قضاوت کنند

 

در ورزش ما هم متأسفانه به یک دعوای روزانه تبدیل شده است .

 

اگر رسانه های ورزشی را مروری کنی میبینی فلان مربی به خاطر نگرفتن یک خطا همه چیز را زیر سؤال میبرد

 

و زود قضاوت میکند . بدون اینکه فکر کند چرا باید این حرف را بگوید ؟

 

خلاصه قضاوت کردن در مورد دور و اطرافمون خیلی سخته باید مواظب باشیم ..

 

 

البته قضات محترم وظیفه ی شان بسیار سنگین است

 

اگر دانسته در قضاوتشان حقی را ضایع کنند خدایی نکرده موجب عقاب خداوند میشوند

 

امام صادق علیه السلام :

 

قاضیان چهار گروهند : سه گروه در آتشند و یک گروه در بهشت . مردى که دانسته حکم ناحقّ صادر کند ، این قاضى در آتش است . مردى که ندانسته (و بى‏اطلاع از احکام و قوانین) حکم ناحقّ دهد ، این نیز در آتش است . مردى که ندانسته حکم درست و حقّ صادر کند ، این هم در آتش است و مردى که دانسته حکم حقّ و درست را صادر کند ، این قاضى در بهشت است .الکافی : ۷ / ۴۰۷ / ۱ منتخب میزان الحکمة : ۴۷۲

  

 

من نقدپذیر نیستم ..

سلام ...

 

یکی از ویژگیهای یک دوست خوب این است که عیب دوستش را در عین دوستی به او بگوید

 

اما اصطلاح امروزش همان نقدپذیری است ...

 

همیشه این را میگوییم که من نقدپذیر هستم

 

یعنی نقد منصفانه را میشنوم .

 

اما نکته ای که میخواهم بگویم و حرفم اینجاست

 

این است که چرا امروز نسبت به این نقد واکنش تند نشان میدهیم ؟؟ 

 

گاهی اوقات نقد را با تخریب اشتباه میگیریم ..

 

این میشود بی انصافی ..

 

گاهی اوقات برای اینکه بخواهیم گروهی را نقد کنیم

 

خوبیهایش را نادیده میگیریم که متأسفانه در جامعه ما به امری رایج مبدل شده است ..

 

گاهی نقدهای ما از به خاطر اینکه از اون جناحیا فرد خوشمان نمیآید همراه میشود با بغض و تهمتهای ناروا که این هم خطرناک است ..

 

گاهی برخی از ما جوانها به خاطر غرور جوانی اگر نقدی به ما بکنند انعطاف نداشته و واکنش تند نشان میدهیم ..

 

 

گاهی نقدها منصفانه میشود ولی باز برخی به این نقدها اهمیت نمیدهند ..

 

 

گاهی برخی از مسؤولین که به عملکردشان نقد منصفانه میکنی انعطاف نداشته و با برخورد غیر متعارف تو را از نقد پشیمان میکنند ..

 

همه ی اینها را گفتم که به این مطلب برسم که :

 

گاهی متأسفانه گوینده و شنونده ی نقد امروز تعریف درستی از نقد پذیری یا نقد منصفانه ندارد ..

 

و اصولاً سعی داریم تا شعار نقد را بدهیم

 

نه اینکه تعریف نقد صحیح نباشد

 

همانطور که گفتم دین چراغ را به ما نشان داده است

 

اما باز دنبال راه دیگری میگردیم ...

 

درباره مصداقهای نقد میشود خیلی نوشت و حرف زد

 

اما شاید برخی حرفها باید بماند برای بعد

 

...

 

 

با یک روز تأخیر 12 آذر

سلام ...

 

در تقویم دیروز روز جهانی معلولین بود ...

 

معلولینی که شعارشان ما میتوانیم است ...

 

معلولینی که توانسته اند کارهای بزرگی در زندگی خود انجام دهند ...

 

معلولینی که امروز قشری از همین جامعه امروز ماست ..

 

جامعه ای که مسؤولین آن را جامعه ای متمدن مینامند ..

 

نمیخواهم تاریخ کشورمان را زیر سؤال ببرم چون گذشته ما ایرانیان باعث افتخار است ...

 

اما امروز هرکسی بهتر از من جامعه امروز را بهتر میشناسد ...

 

هر سال در کشور ما برای گرامیداشت این روز در سراسر کشور مراسمی برگذار میشود ..

 

اینکه از عده ای توانمند تجلیل شود کار خوبیست

 

اما ... متأسفانه طی این سالها

 

این مراسمها تبدیل شده به شعارهایی که مسؤولین سازمان بهزیستی میدهند ..

 

و هر سال از آمارهایی میگویند که برای اکثر حضار این مراسمها تکراری به نظر میرسد ..

 

نمیخواهم منکر برخی کارهایی که شده است بشوم

 

اما حتماً شما بهتر میدانید این کارها تمام آنچه که باید بشود نیست و نخواهد بود ..

 

دیروز بهزیستی استان قم در مراسمی خواست از برخی تجلیل کند و بیاید و از خودش تعریف کند ..

 

جالب است بدانید مراسمی که دیروز برقرار بود در جایی بود که اصلاً مناسبسازی برای معلولین نبود ..

 

آنهایی که با ویلچر بودند نمیتوانستند به راحتی وارد سالن مراسم شوند

 

یکی از دوستان میگفت: کجای این مرکز مناسبسازی شده چرا ما نمیبینیم؟

 

تازه این دوست ما فرد     عادی جامعه بود ...

 

جالب اینجا بود که مسؤولین دیگر نهادها و معاونین استاندار از پیشرفتهای حاصل شده در قم برای تسهیل خدمات برای معلولین تجلیل میکردند

 

در حالی که اگر صادقانه تحقیق میدانی از معلولین شود به نقاط ضعف خیابانهای قم پی اشاره خواهند کرد ...

 

جالبتر اینجا بود که به عده ای گفته بودند که بیایید مراسم و بعد از مراسم نهار برقرار خواهد بود ..

 

شاید بگویم خیلیها آمده بودند ولی از نهار خبری نبود 

 

به قول یکی از دوستان آنها توانستند تبلیغ خودشان را بکنند ولی ما ساده بودیم ....

 

راستش نمیدانم چه بگویم اما

 

به نظر شما چرا امروز حرفهایی را میشنویم که هضمش برای ما مشکل است؟

 

فقط یک مثال میزنم

 

یکی از معاونین بهزیستی در رادیو قم آمد و گفت: 

 

ما در زمینه کتاب بریل و گویا هیچ مشکلی نداریم تمام امکانات فراهم است

 

ولی من میدانم که چه قدر نابینایان و کمبینایان از کل کشور درخواستهایی به مراکز فعال در امر گویا سازی کتب میدهند ولی این مراکز به دلیل کمبود امکانات نمیتوانند نیاز این دوستان را فراهم کنند ..

 

آقای محترم به چه علت وقتی از چیزی که مربوط به حوزه شماست و باید اطلاعات داشته باشی و نداری میآیی غیر واقع میگویی؟

 

حرفهایم بگذار همینجا تمام شود

 

امیدوارم معلولین عزیز با همه کاستیها به تلاشهایشان در جهت متکی به خود ادامه دهند

 

و از همه مردم میخواهند در هر وقت این عزیزان را انسانهای موفقی بدانند ..

 

 

به هوش و به گوش بسپاریم.

وظیفه مسؤولان در قبال آهاد مردم  

سلام,

...

با خودم فکر میکردم

...

امروز آیا مسؤولان امروز کشور

میخواهند به وظیفه شان در قبال مردم خوب عمل کنند؟

 

چه قدر خوب میشود

 

وقتی ببینیم آنچه قول میدهیم به آن عمل کنیم.

 

سخنان اندیشمندی چون شهید بهشتی میتواند برای مسؤولان امروز ما پیامهایی داشته باشد.

هم دانلود کنید هم بشنوید.

 

 

 

 

به بهانه 23 مهر.

سلام,

در بین جامعه ما کسانی هم هستند که حرفهایشان قابل شنیدن و تأمل است.

شاید شنیدن برخی از حرفها قابل درک هم نباشد

اما آنهایی که دست اندرکارند, میتوانند هم خوب بشنوند؛

هم میتوانند خوب عمل کنند.

به مطلبی که در ادامه میآید دقت کنید.

برداشت خود را هم در قسمت نظرات بنویسید.

 

ادامه نوشته

از حرف تا عمل.

سلام,

چه قدر به رعایت حق دیگران دقیق هستیم؟

آیا همانقدر که میشنویم؛ و میگوییم؛ به آن عمل میکنیم؟

 

حقوق فردی را رعایت میکنیم؟

حقوق اجتماعی چه طور؟

 

هر فرد نسبت به دیگری چه وظیفه ای بر عهده دارد؟

 

بله, این دغدغه هایی بود که دیروز حین رفتن به تهران ذهنم را مشغول میکرد.

اینکه مسؤولین امروز چه قدر به رعایت این حق معترف هستند؟

در تصمیم گیریهای کلان اقشار مختلف را چگونه خواهند دید؟

 

در گوشه ای از این کشور پهناور که باشی

متوجه برخی ناهماهنگیها خواهی شد.

 

اینکه اداره ای به هر دلیلی نمیتواند به طور صحیح وظایفش را انجام دهد.

 

وقت تلف کردنها در ادارات به امری طبیعی تبدیل شده است.

شعار دوری از بروکراسی اداری را میدهیم ولی حذف برخی کاغذبازیها را در دستور کار نداریم.

 

وقتی به برخی قوانین لازم الاجرا که الآن به فاقد الاجرا تبدیل شده

رجوع کردم؛

متوجه شدم که برخی اقشار از این قوانین سود زیادی نکرده اند.

برعکس آنهایی که توانسته اند این قوانین را دور زده اند.

و امروز به این نتیجه میرسی که اگر به فکر خودت نباشی تو را هم دور میزنند.

 

 

تفکر قدرت.

سلام,

قدرت شما چه قدر است؟

از قدرتتان در چه مواقعی استفاده میکنید؟

آن موقع که میتوانید کسی  را بر سر کاری بگذارید.

یعنی همان انجام دادن کار خیر...

یا آن موقع که از کسی ناراحت باشید,

و بخواهید در زمان قدرتتان از او انتقام بگیرید.

یا اگر به منسبی رسیدید؛ آن را از آن خود ندانید

بلکه آن را از آن صاحب خود بدانید.

کدام جذابتر است؟

بعضی اوقات فکر میکنم, میشود در عین قدرت یا ثروت, کار شایسته ای انجام داد.

اینکه بتوان دست کسی را گرفت و حتي کسی را ببخشیم.

 داستانهای متعددی هست, که با مطالعه آن میشود از قدرت هم عبرت گرفت.

عبرتی که میتواند در سر تا سر زندگی به کار ما بیاید.

 

 

جواب رد به پیام تبلیغاتی,

لطفاً گوشهای شنوا این مطلب را بخوانند.
ادامه نوشته

مروری گذرا بر رادیو قم در سال 91

سلام به مخاطبین گرامی در آستانه سال نو هستیم چون ما قمی هستیم قصد داریم به مسایلی پیرامون رادیو شهرمان  در سال جاری بپردازیم.

ادامه نوشته

وحدت وحدت

سلام به شما خوب دیروز صحبتهای رهبر معظم انقلاب را همه شنیدند

شنیدند که رهبری همه مسؤولان را به رفاقت بیشتر دعوت کردند

ما در 22 بهمن نشان دادیم که یک دشمن مشترک داریم امروز

بر همه مسؤولان واجب است که صحبتهای رهبری را در عمل نشان دهند که گوش می کنند

مسؤلین باید نشان دهند که دغدغه و فکر آنان مردم است

ما باید خوشحال باشیم که دشمن احمق است می دانید چرا? چون امروز دیگر تحریم هیچ کشوری را از پا در نمی آورد

ادامه نوشته

22 بهمن

سلام به خاننده عزیز دیروز روز 22 بهمن روز پیروز با صلابت انقلاب بود روزی که همه آمده بودند که بگویند عليرغم همه فشارها و تحدیدها همچون سرو ایستادیم و به مسؤولین گفتندبی اخلاقی سیاسی هرگز در این کشور پذیرفته نیست و باز دشمن متحیر این حضور ماند و اوباما و همه آنان که قصد چنگ اندازی به این نظام را دارند فهماند این مردم با همه سلایق اما یک هدف دارند آنهم سربلندی اسلام و ایران است اما دیروز در قم یک اتفاق قابل پیشبینی افتاد و آن هم همهمه ای بود که در صحبتهای رئیس مجلس افتاد فارغ از تحلیل این ماجرا یک سؤال در ذهن این مردم هست که ....

ادامه نوشته