سلام ...

 

یکی از ویژگیهای یک دوست خوب این است که عیب دوستش را در عین دوستی به او بگوید

 

اما اصطلاح امروزش همان نقدپذیری است ...

 

همیشه این را میگوییم که من نقدپذیر هستم

 

یعنی نقد منصفانه را میشنوم .

 

اما نکته ای که میخواهم بگویم و حرفم اینجاست

 

این است که چرا امروز نسبت به این نقد واکنش تند نشان میدهیم ؟؟ 

 

گاهی اوقات نقد را با تخریب اشتباه میگیریم ..

 

این میشود بی انصافی ..

 

گاهی اوقات برای اینکه بخواهیم گروهی را نقد کنیم

 

خوبیهایش را نادیده میگیریم که متأسفانه در جامعه ما به امری رایج مبدل شده است ..

 

گاهی نقدهای ما از به خاطر اینکه از اون جناحیا فرد خوشمان نمیآید همراه میشود با بغض و تهمتهای ناروا که این هم خطرناک است ..

 

گاهی برخی از ما جوانها به خاطر غرور جوانی اگر نقدی به ما بکنند انعطاف نداشته و واکنش تند نشان میدهیم ..

 

 

گاهی نقدها منصفانه میشود ولی باز برخی به این نقدها اهمیت نمیدهند ..

 

 

گاهی برخی از مسؤولین که به عملکردشان نقد منصفانه میکنی انعطاف نداشته و با برخورد غیر متعارف تو را از نقد پشیمان میکنند ..

 

همه ی اینها را گفتم که به این مطلب برسم که :

 

گاهی متأسفانه گوینده و شنونده ی نقد امروز تعریف درستی از نقد پذیری یا نقد منصفانه ندارد ..

 

و اصولاً سعی داریم تا شعار نقد را بدهیم

 

نه اینکه تعریف نقد صحیح نباشد

 

همانطور که گفتم دین چراغ را به ما نشان داده است

 

اما باز دنبال راه دیگری میگردیم ...

 

درباره مصداقهای نقد میشود خیلی نوشت و حرف زد

 

اما شاید برخی حرفها باید بماند برای بعد

 

...