من وقت ندارم.
سلام
این جمله را در طول روز یا هفته زیاد به کار میبریم.
«من وقت ندارم یا وقت نکردم«.
ما هر روز بنا بر شرایطی که هر کدام داریم
ممکن است کار زیادی داشته باشیم.
و اصطلاحاً این مواقع است که میگوییم [من وقت ندارم].
خودم به این فکر میکردم واقعاً وقتی میگم وقت ندارم یا وقت نکردم
آیا واقعاً وقت ندارم یا سهل انگارم خودم نمیتوانم وقتم را تنظیم کنم.
گاهی فکر و وقتم را سر چیزهایی میگذارم که بعد از یک مدتی میگویم «ای بابا دیدی بیخودی وقتم گذشت»؟
به خودم میگم گاهی اون طور که باید هنوز از جوونیم استفاده ی درستی نکردم.
به خودم میگم: منتظر هستم تا یه کسی بیاد منو به سمت جلو هول بده یعنی:
بتونه بهم کمک کنه برای ادامه ی راهی که باید درست طی کنم.
به کسی جسارت نمیکنم ولی گاهی به یه کسی کاری را میسپرم که برام انجام بده
بعد که ازش میپرسم فلانی چی شد؟ قسم میخوره میگه وقت نکردم.
من قبول دارم این روزها همه یه جورایی گرفتار هستند
اما باز میگم اگه وقتمونو تنظیم کنیم
به همه کاری میرسیم
الآن چند وقتیه پلایرم دادم جایی درست کنه
بعد از یه هفته رفتم سراغ اون بنده خدا
میگم چی شد؟ میگه فلانی اصلاً وقت نکردم.
عصبانی میشم ولی هیچی نمیگم میرم ولی همش تو فکرم آخه چرا
وقتی یه کاری بهمون محول میشه چرا دنبالشو نمیگیریم
که بعد بگیم وقت نکردم؟
این قدر از این چیزها برام پیش میاد این یکیش بود.
بگید چکار کنم؟