سلام, پدر عزیزم روزت مبارک.

با خودم گفتم پدر چه قدر مقام دارد, که روز میلاد پدر همه عالم به نام او نامگذاری شده است.

مگر میشود با جملات زحماتت را ارج نهاد تو که عصاره تلاش و غیرتی.

روزها را با تلاشت به شب میرسانی تا خانواده ات با لقمه حلال سر را به بالین بگذارند.

پدرم وقتی تو و مادر هستید من آرامم و این آرامش را با هیچ چیز دیگری عوض نمیکنم.

وقتی خدا فرموده (به والیدنتان احسان کنید) آیا من میتوانم حق این جمله را ادا کنم?

قطعً نه. چون کار و تلاشت اینقدر ارزنده است که فقط خدا قدرش را میداند.

گاهی اوقات از یر  عصبانیت با تو حرفم میشود همینجا از خدا طلب توبه میکنم اصلً دلم نمیخواهد با تو و مادر وارد جنجال شوم.

گاهی اوقات میشنوم کسانی که با پدر و مادرشان نمیسازند با خود میگویم چرا و چرا و چرا?

دستان پینه بسته ات  را میبوسم. اگرچه این در برابر زحماتت بسیار کم است.

پدر و مادر عزیزم بارها وقتی با شما یک اختلافی داشتم و آن اختلاف دچار یک دعوای کوچکی شده

روزها و شبها با خودم میگم چرا باید من اینقدر سرسختانه با آنها دعوا کنم پس منطق حرف زدنت کجا رفته?

پدر و مادرم میدانم اگرچه شاید از نظر تحصیل مدرک پایینی داشته باشید ولی آنقدر تجربه هایتان از زندگی هست

که مرا با عبرتهای زندگی آشنا کنید.

مرا نصیحت کنید اگرچه من نپذیرم و مرا در به دست آوردن آینده ای بهتر کمکم کنید.

به هر حال این یادداشت هدیه ای کوچک است برای تو ای پدر عزیزم,

که با جملات هم نمیشود تو و زحماتت را ارج نهاد پس پدر عزیزم روزت مبارک.