حسین آمد.
سلام
...
هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد,
نسیم یک سبد از آیینه در بغل دارد.
...
خوشا به حال نسیمی که با تمام وجود,
دخیل بر الم و پرچم و کتل دارد.
...
خوشا به حال خیالی که در حرم مانده است,
و هرچه خاطره دارد از آن محل دارد.
...
به یاد چایی شیرینی کربلاییها,
لبم حلاوت اهلي من العسل دارد.
...
چه ساختار قشنگی شکسته است خدا,
درون قالب 6 گوشه یک غزل دارد.
...
بگو چه شد که من این قدر دوستت دارم,
بگو محبت ما ریشه در ازل دارد.
...
غلامتان به من آموخت در میانه خون,
که رو سیاهی ما نیز راه حل دارد.
...
و دوباره بیرق عزای حسین بر افراشته میشود
و باز به یاد او و یارانش بر سر و سینه میزنیم.
کاش امسال شور و شعور با هم آمیخته شود.
آنکسی که در مجالس و هیئات حال خوبی دارد
قدر حالش را بداند.
این روزها روزهایی است که میتوانیم عاقل شویم.
در یکی از بخشهای زیارت خاصه ابا عبد الله آمده:
«حسین جان تو آمدی و جهاد کردی که ما عاقل شویم».
بیرقهای بر افراشتهعزای حسین را با شعورمان زینت دهیم.